تلاشم اینه که همین چند لحظه ای که اینجا هستی میزبان خوبی باشم تا شاید دوباره برگردی
قلب خاکی..قلب خاکی...قلب خاکی...قلب خاکی...قلب خاکی...قلب خاکی...قلب خاکی...قلب خاکی...قلب خاکی...قلب خاکی...قلب خاکی
بچه ها.یادمان باشد: حرفی نزنیم که دلی بلرزد و خطی ننویسیم که کسی را آزار دهد
یادمان باشد: که روز و روزگار خوش است وتنها دل ماست که دل نیست
یادمان باشد: جواب کینه را باکمتر از مهر و جواب دورنگی را با کمتر از صداقت ندهیم
یادمان باشد: باید در برابر فریاد سکوت کنیم و برسر سیاهی ها نور بپاشیم
یادمان باشد: سنگ خیلی تنهاست باید با او هم لطیف رفتار کنیم ؛ نکند که دل تنگش بشکند
یادمان باشد: برای درس دادن و درس گرفتن به دنیا آمده ایم نه برای تکرار اشتباهات
یادمان باشد: می توان با گوش دادن به آواز شبانه دوره گردی که از سازش عشق می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد
یادمان باشد: گره تنهایی و دلتنگی هر کس فقط به دست خودش باز می شود
یادمان باشد: هیچ گاه لرزیدن دلمان را پنهان نکنیم تا تنها نمانیم
و یادمان باشد: هیچ گاه از راستی نهراسیم!!!
[ ]
+ نوشته شده در ساعت 1:53 عصر توسط محـــــمد
به حال خود گریه کنیم به آن هنگامی . . .
هنگامی که در برابر نفس نفسانی خود ضعیفیم .
و در برابر معاصی و زشتیها خیلی کوچک میشویم .
به حال خودگریه کنیم . . . .
به هنگامی که منکری را میبینیم و آنرا انکار نمیکنیم .
به حال خود گریه کنیم . . .
هنگامی که با دو دنباله روی دنیای نیستی هستیم .
به حال خود گریه کنیم . . .
هنگامی که در یک سکانس موثری چشمهایمان تحت تاثیر قرار میگیرن و اشکها جاری میشوند .
اما بهنگام شنیدن صوت قرآن کریم بی تفاوت میگذریم . . .
به حال خود گریه کنیم . . .
به آن هنگام که نمازمان بجای عبادت تبدیل به عادت می شود
[ ]
+ نوشته شده در ساعت 12:0 صبح توسط محـــــمد
چرا کسی درست به من نمی فهماند
میرم گوگـــل ،میزنم عکس مثلا گل زیبا یا هر چیز دیگری و لابلای آن
چیزهای بی ربط می بینم
ناراحت می شوم ...
درس که می خوانم رفتار اطرافیانم که گاهی پروانه ای می شوند و نامشان می شود مومن( البته از دید خودشان و امثال خودشان ) ،
و گـــاهی حالم را بهم میزنند ...عصبی ام می کنند ...اینها همه حق الناس است ... ،
ناراحت می شوم ...
چرا کسی درست به من نمی فهماند "خوب بودن " چند بخش دارد ...
و چگونه باید بود ...
احساس همیشگی رو از کظم غیظ کردن در برابرشون ندارم...
می ترسم نکند فکر کنند از سادگی ام است...اما بعدش با خودم می گویم خب فکر کنند!!
این روزها گلی که خاری کنارش نباشد ... نمی بینم ...
نمی بینم
[ ]
+ نوشته شده در ساعت 2:11 عصر توسط محـــــمد
کودکی کوزه ای شکست و گریست که مرا پای خانه رفــتـن نــیست چه کــنــم ، اوسـتاد اگر پــرســــد کوزه ی آب ازوست،ازمن نیست زین شکسته شدن دلم بشکست کار ایام جـز شـکـسـتــن نـیــسـت گر نکوهش کند که کوزه چه شد سـخـنـیـم از بــرای گـفـتـن نیست چـیـزهـا دیـده ام و نـخـواسـته ام دل مـن هـم دلـست ،آهــن نـیـست روی مــادر نــدیـده ام هـرگــز چـشـم طـفـل یـتیم ، روشن نیست لعل من چیست ، عقده های دلم عقد خونین ، به هیچ مخزن نیست تـرسـم آنـگـه دهـنـد پـیـرهـنـم که نـشـانـی و نـامـی از تـن نـیست کودکی گفت مسکن تو کجاست؟ گفتم آنـجـا که هـیـچ مـسکن نیست
دوســــت ان
اگر به شما بگویند که از
اول زندگی شما تا اینجا
فیلم تهیه شد و نام فیلم
را به عهده شما گذاشته.باشند
؛ چه اسمی انتخاب
می کنید ؟؟؟
************************************************************************
به سلامتی بچه های قدیم که با زغال سبیل می گذاشتند تا شبیه بابا هاشون شوند نه امروزی ها که زیر ابر و برمی دارند تا شبیه ماما هاشون شوند !!!!!
[ ]
+ نوشته شده در ساعت 7:18 عصر توسط محـــــمد
من تا الان نتونستم تو دفتر خاطراتم خاطره ی خوبی بنویسم چون همه خاطراتم شبیه به نویسندگیه تا خاطره پس این بحث رو شروع می کنم بعد نظر خودتون رو اعلام کنید .
متاسفانه ما امروزه از وقت خودمون درست استفاده نمی کنیم اگه واقعا دنبال پیشرفت هستیم باید سعی وتلاش کنیم و نزاریم وقتمون علکی هدر بره ،
به قول یکی از اساتید <متاسفانه ما زندگی بدی پیدا کردیم > فقط می خوریم و می خوابیم و به دورورمون توجهی نداریم ، ما باید برای "مدیریت زمان" از برنامه استفاده کنیم یعنی برای درس خواندن و یا دیدن تلویزیون و یا ورزش و یا ... ساعت مشخصی رو تعیین کنیم .
اگر ما در روز 3 تا لغت انگلیسی از لحاظ املایی و معنی رو بخونیم و یاد بگیریم ،در یک هفته می تونیم 21 لغت یاد بگیریم و در یک ماه می تونیم 90تا لغت یاد بگیریم و در یک سال می تونیم 1095 لغت یاد بگیریم حالا مقایسه کنید کسی که این کار را انجام دهد با منی که این کار را انجام ندادم فرق می کنم یا نه .
وقت تلف کردن سخت تر از مرگ است،چون وقت تلف کردن تو را از خدا و سرای آخرت جدا می کند ولی مرگ تو را از دنیا و اهل آن جدا می سازد.
پس سعی کنیم بیشتر وقت خودمون صرف مطالعه و یادگیری بگذرونیم .
اگه راهکاری برای مدیریت زمان و یا جلوگیری از اتلاف وقت دارید در قسمت نظرات بنویسید .
منتظرتون هستم
قلب خــــــــــــــــــــــــاکی
[ ]
+ نوشته شده در ساعت 6:50 عصر توسط محـــــمد
پسرنوجوان ای بود که اخلاق خوبی نداشت . پدرش جعبه ای میخ به او داد و گفت هربار که عصبانی می شوی باید یک میخ به دیوار بکوبی .
روز اول ، پسرنوجوان 20 میخ به دیوار کوبید . طی چند هفته بعد ، همان طور که یاد می گرفت چگونه عصبانیتش را کنترل کند ، تعداد میخ های کوبیده شده به دیوار کمتر می
شد . او فهمید که کنترل عصبانیتش آسان تر از کوبیدن میخ ها بر دیوار است .
..
بالاخره روزی رسید که پسر نوجوان دیگر عصبانی نمی شد . او این مسئله را به پدرش گفت و پدر نیز پیشنهاد داد هر بار که می تواند عصبانیتش را کنترل کند ، یکی از میخ ها را از دیوار در آورد .
روز ها گذشت و پسرنوجوان بالاخره توانست به پدرش بگوید که تمام میخ ها را از دیوار بیرون آورده است . پدر دست پسرنوجوان را گرفت و به کنار دیوار برد و گفت : « پسرم !
تو کار خوبی انجام دادی و توانستی بر خشم پیروز شوی . اما به سوراخ های دیوار نگاه کن . دیوار دیگر مثل گذشته اش نمی شود . وقتی تو در هنگام عصبانیت حرف هایی می زنی ،
آن حرف ها هم چنین آثاری به جای می گذارند . تو می توانی چاقویی در دل انسانی فرو کنی و آن را بیرون آوری . اما هزاران بار عذر خواهی هم فایده ندارد ؛ آن زخم سر
جایش است . زخم زبان هم به اندازه زخم چاقو دردناک است
[ ]
+ نوشته شده در ساعت 6:37 عصر توسط محـــــمد
.
بسیاری از مسائل روحی نوجوانان در این سنین از قبیل رفتارهای:
پرخاشجویانه ، خجالت ، گوشه گیری ، افسردگی و نداشتن اعتماد به نفس ،
با ورزش بهبودی می یابند
[ ]
+ نوشته شده در ساعت 11:45 صبح توسط محـــــمد
انسان در دین خود از دوستش تاثیر میپذیرد پس لازم است هر یک از شما دربارهانتخاب دوست، دقت کنید
1به نظر من یک دوست باید سالم باشد
کسی که با رفیق بد همنشین شود سالم نمیماند.
از دوستی با کسانی که افکارشان نادرست و اعمالشان ناپسند است،
دوری کنیم زیراانسان از دوستش، متاثر میشود
ما اگر بخواهیم یک دوست خوب پیدا کنیم[ نباید به ظاهراو نگاه کنیم]
[ومهم تر از آن نباید به وضع مالی ویا همان پول نگاه کنیم]
ویژگی های یک دوست خوب چیست
1.یک دوست خوب به موقعیت، موفقیت های شـــما حسادت نمی ورزد
2.وی اجازه نمی دهـد کسـی پشت سر شما و در غیاب شما در مورد
شما بدگویی کند و به دفاع از شما خواهد پرداخت
3.هنگامی که حالتان مساعد نبوده و یا دل و دماغ کاری را ندارید و پکر میباشید وی از رفتار شما دلخور نمیشود
4. وی با شما میخندد،گریه میکند و کارهای ماجراجویانه انجام میدهد اما به دیگران چیزی در مورد آنها
نمیگوید
5.یک دوست خوب راستگو باشد
یک دوست خوب برای موفقیت شما از ته قلب دعا کند.
دوستان عزیز حتما در انتخواب دوست دقت کنید.ویک دوست واقعی پیدا کنید.
دوسـتتـــــــــــــــون دارمـــــــ
**********************************************************************
دو دوست با پای پیاده از جاده ای در بیابان عبور میکردند. بین راه سر موضوعی اختلاف پیدا کردند و به مشاجره پرداختند. یکی از آنها از سر خشم؛ بر چهره دیگری سیلی زد.
دوستی که سیلی خورده بود؛ سخت آزرده شد ولی بدون آنکه چیزی بگوید، روی شنهای بیابان نوشت: امروز بهترین دوست من بر چهره ام سیلی زد.
آن دو کنار یکدیگر به راه خود ادامه دادند تا به یک آبادی رسیدند. تصمیم گرفتند قدری آنجا بمانند و کنار برکه آب استراحت کنند.
ناگهان شخصی که سیلی خورده بود؛ لغزید و در آب افتاد تا جایی که نزدیک بود غرق شود که دوستش به کمکش شتافت و او را نجات داد.
بعد از آنکه از غرق شدن نجات یافت؛ یر روی صخره ای سنگی این جمله را حک کرد: امروز بهترین دوستم جان مرا نجات داد.
دوستش با تعجب پرسید: بعد از آنکه من با سیلی ترا آزردم؛ تو آن جمله را روی شنهای بیابان نوشتی ولی حالا این جمله را روی تخته سنگ حک میکنی؟!
دیگری لبخند زد و گفت: وقتی کسی ما را آزار میدهد؛ باید روی شنهای صحرا بنویسیم تا بادهای بخشش؛ آن را پاک کنند ولی وقتی کسی محبتی در حق ما میکند باید آن را روی سنگ حک کنیم تا هیچ بادی نتواند آن را از یادها ببرد.
......................................................................................................................................................................................
[ ]
+ نوشته شده در ساعت 12:7 عصر توسط محـــــمد
داســتان پیرمرد فقیــــــر.
یک روز یک فقیری نالان و غمگین از خرابه ای رد می شد و کیسه ای که کمی گندم در آن بود بر دوش خود می کشید تا به
کودکانش برساند و نانی از آن درست کنند شب را سیر بخوابند .
در راه با خود زمزمه کنان می گفت : ” خدایا این گره را از زندگی من بازکن ”
همچنان که این دعا را زیر لب می گذارند ناگهان گره کیسه اش باز شد و تمام گندم هایش بر روی زمین و درون سنگ و سوخال های خرابه ریخت.
عصبانی شد و به خدا گفت :” خدایا من گفتم گره ام زندگی را باز کن نه گره کیسه ام را ”
و با عصبانیت تمام مشغول به جمع کردن گندم از لای سنگ ها شد که ناگهان چشمش به کیسه ای پر از طلا افتاد. همانجا
بر زمین افتاد و به درگاه خدا سجده کرد و از خدا به خاطر قضاوت عجولانه اش معذرت خواست
[ ]
+ نوشته شده در ساعت 12:36 صبح توسط محـــــمد